کد مطلب:25765
شنبه 1 فروردين 1394
آمار بازدید:23
با توجه به آية 91 سورة انبيأ، آيا روحي كه در بدن پيامبران: دميده شده همان روحي است كه در بدن ما دميده شده است؟ چرا ما به درجة پيامبران نرسيدهايم؟
كلمه روح در لغت، به معناي جان، روان، خود، مايه يا زبده هر چيز كه موجود جاندار به وسيلة آن، قادر بر احساس و حركت ميشود. روح در تمام موجودات وجود دارد; ولي مراتب آن در موجودات زنده متفاوت است. مرتبهاي از روح كه در گياهان وجوددارد، روح نباتي نام دارد و مرتبهاي از روح كه در حيوانها موجود است، نفس سيّاله يا روح حيواني نام دارد. مرتبهاي از روح كه در انسان وجود دارد، نفس ناطقة انساني نام دارد.
در امامان معصوم: روحي وجود دارد (نفس قدسيه) كه نسبت آن به نفس ناطقة انساني همانند نسبت نفس ناطقة انساني به نفس سيالة حيواني است.
نكته مهم اين است كه اختلافي كه در اثر روح، يعني حيات است و از نظر شرافت و خست مراتب مختلفهاي دارد، باعث شده كه تعبير از تعلق آن مختلف شد، يك جا تعبير به نفخ شده، جاي ديگر تعبير به تأييد شده. يك روح است كه در آدميان نفخ ميشود: وَ نَفَخْتُ فِيهِ مِن رُّوحِي(حجر،29) روح ديگر، به نام روح تأييد كننده است كه خاص مؤمن است: وَ أَيَّدَهُم بِرُوحٍ مِّنْهُ(مجادله،22) كه از نظر شرافت و ماهيت و از نظر مرتبت و قوت اثرش شريفتر و قويتر از روحي است كه در همه انسانهاي زنده است. مرحلهاي از روح آن روحي است كه به وسيله آن انبيأ تأييد ميشوند. و سياق آيات دلالت دارد بر اين كه اين روح شريفتر و مرتبة عاليتر از روح انسان دارد.
امام صادق، به مفضل بن عمر فرمود: ...اي مفضل، براستي خداوند تبارك و تعالي، در پيغمبر6 پنج روح نهاده است: روح حيات و زندگي...، روح شهوت...، روح ايمان... و روح القدس كه به وسيلة آن تحمل نبوت كند و چون پيغمبر درگذرد و جان بدهد، روح القدس از او منتقل شود و متعلق به امام گردد، روح القدس، نه بخوابد و نه غفلت كند و نه به بازي سرگرم شود و نه بر خود ببالد و مغرور شود و فريب خورد و دست خوش آرزوي دروغ و استخفاف گردد، ولي آن چهار روح ديگر بخوابند، غفلت كنند، به بازي سرگرم شوند و بر خود ببالند و فريب خورند و امامهمه چيز را با روح القدس درك ميكند.( اصول كافي، شيخ كليني;، ترجمة آيت اللّه شيخ محمد باقر كمرهاي، ج 2، ص 342ـ345، انتشارات اسوه / ر.ك: تفسير الميزان، علامه طباطبايي;، ترجمة سيد محمد باقر موسوي همداني، ج 20، ص 440ـ444، نشر بنياد علمي و فكري علامه طباطبايي / معارف و معاريف، سيد مصطفي حسيني دشتي، ج 5، ص 710، چاپ صدر.) در روايتي ديگر روح حيات و زندگي را روحية عمومي ناميدهاند كه به وسيلة آن مردم رفت و آمد كنند و زنده باشند.
همة انسانها، ميتوانند به مراتب بالاي عصمت و تقوا برسند، زيرا قسمتي از مراتب آن از امور اكتسابي است كه مؤمنان پرهيزكار با مجاهدت و تهذيب و تلاش فراوان ميتوانند كسب نمايند و مراتب پايين آن را نيز افراد عادي ميتوانند كسب نمايند، ما اگر دچار معصيت ميشويم، علتش آن است كه يا نسبت به زشتي گناه آگاهي كاملي نداريم و يا از ارادهاي قوي براي ترك آن، برخوردار نيستيم; معصومين: چنانند كه هم از نظر شناخت، زشتي و ناپسندي هر كار بدي را به چشم دل ميبينند و هم به لحاظ اراده، چنان قدرتي دارند كه طوفان غرايز حيواني، عنان اختيار را از كف آنان نميربايد، مصونيت معصومين: در برابر گناه از مقام معرفت، علم و تقواي آنها سرچشمه ميگيرد، چنان نيست كه آنها نتوانند گناه كنند، بلكه قدرت اين كار را دارند و با اختيار خود از گناه چشم ميپوشند، حال اگر بگوييم: چرا اين مقام را به ما واگذار نكرده؟ پاسخ آن است كه: مقتضاي حكمت و عدل الهي اين نيست كه بدون توجه به ظرفيتها، استعدادها و قابليتها به همة انسانها يكسان و برابر، نعمت را عطا فرمايد; مثلاً كسي كه قابليت عصمت و مقام نبوت و امامت را ندارد، اين مقام را به او اعطا نمايد، اين عين بيعدالتي و دور از مقتضاي حكمت الهي است; به عبارت ديگر، تنها فياضيت و تام الفاعلية بودن فاعل كافي نيست، بلكه قابليت هم شرط است، عدم قابليت قابل در موارد زيادي منشأ محروميت برخي موجودات از برخي خيرات و كمالات ميگردد.(ر.ك: تفسيرالميزان، علامه طباطبايي;، ج 13، ص 191ـ196، مؤسسه اعلمي بيروت / منشور جاويد، آيتاللّه جعفر سبحاني، ج 5، ص 31، انتشارات توحيد / در ساحل انديشه، آيتاللّه سبحاني، ص 161ـ165، نشر مؤسسه تعليماتي و تحقيقاتي امام صادق.)
مطالب این بخش جمع آوری شده از مراکز و مؤسسات مختلف پاسخگویی می باشد و بعضا ممکن است با دیدگاه و نظرات این مؤسسه (تحقیقاتی حضرت ولی عصر (عج)) یکسان نباشد.
و طبیعتا مسئولیت پاسخ هایی ارائه شده با مراکز پاسخ دهنده می باشد.